آزادی
آزادی
- آزادی
https://drive.google.com/file/d/1YlVgP0o2tC8DlmDif6S3zbA2pWUjx_LM/view?usp=drivesdk
مثل یک شعر ساده و کوتاه
مثل یک فیلم بی سرانجامی
آخر قصه ات چه خواهد شد
آخر قصه را... نمی دانی!زندگی کردی و مچاله شدی
بین توده ی سیاه باید ها...
شعر گفتی و توی هر مصرع
بار سنگین خاطراتت را..روی شانه بردی و زمین خوردی
ناشیانه بردی و زمین خوردی
جان به لب شدی و لاشه ی خود را
سوی خانه بردی و زمین خوردیگریه کردی و گریه خواهد شست
توی هر صفحه رد پایت را
گریه کردی و علتش باید...
گریه کردی و چشم هایت را..در سحرگاه یک شب تاریک
بین باد و سوز آبانماه..
بسته بودی و شبیه "آزادی"
منتظر نشسته بودی و آنگاهباد پیچید و دفترت را برد
باد پیچید و خاطرت را برد
باد پیچید و دست یک گلدان
غنچه ی سرخ باورت را برد#صادق_اصغری
|آزادیمیتونید این شعر رو با لمس لینکی که بالای مطلب قرار داده شده، با صدای خودم بشنوید??
برچسبها: غزل, چهارپاره, سعدی, حافظ, فاضل نظری