# robots.txt generated by Checkup.tools User-agent: * Disallow: Disallow: /cgi-bin/ ابوالهول,زنده,مطلب,تازه,و,جدید - پیامی تازه

ابوالهول زنده مطلب تازه و جدید

دوشنبه 99/2/15
12:2 صبح
ایمان
&

ابوالهول زنده


 

 

  • ابوالهول زنده

    یه روز با خوشدلی و سر پر از سودا توی شهرم قدم می زدم که یهو یه موجود عظیم افسانه ای، مثل یه پرنده ی تند و تیز، جلوی پام فرود اومد.
    من که همیشه سرم توی حساب و کتاب و معادلات بود، یه سر و گوشی آب دادم و دیدم که اون فقط  بلندی قد نداره! درازای پشتش به اندازه ی یه زمین فوتبال می رسید!
    از جلو شبیه آدم بود ولی اندام قوی مثل شیر داشت و بال های بزرگش، مثل بال عقاب، بهش قدرت پروازهای بلند می داد. ابوالهول به شهر کوچیک من اومده بود.
    اینا مشخصات کسیه که خوش دارم بهش بگم "ابوالهول زنده" !
    یه انسان، با قدرت شیر و پروازهای بلند مثل عقابش که همیشه رو به آفتاب و روشنایی می ایسته.
    همون قدری که بزرگ و عظیمه، نیمی از تنش زیر شن و خاک مدفونه. اینه که نمیشه ارتفاع دانایی اون رو فهمید. تو نگاهای اول هرکسی هرچقدر که بخواد واقعیتش رو کشف کنه، بیشتر گیج و سردرگم میشه.
     فضای کنار او، فضای بسیار سنگین و دهشتناکیه.
    ابوالهول همیشه سوالای خاص و عجیب از آدم می پرسه و آدم برای هر جواب ترس اشتباه کردن و بلعیده شدن داره. در حضورش، سرعت انتقال قلب به دهن، صدمرتبه بر ثانیه است. اینه که کمتر کسی حاضر میشه بیشتر از چندقدم بهش نزدیک بشه. اما واقعیت اینه که اون آدم رو نمی خوره! بلکه هرکسی رو با خودش درگیر می کنه که ببینه با خودش چند چنده. احساسات و افکار آدم رو شخم می زنه و زیرورو می کنه. اگه کسی از این بازی خوشش بیاد و اگه عضلاتش کمک کنن، می تونه بازم بهش نزدیک بشه. و باز اگه مثل من فرصت طلبی یا حتی جاه طلبی داشته باشه، آرزو می کنه بتونه روی شونه هاش بایسته، به سرش نزدیک بشه و از نگاه اون دنیا رو ببینه.
    خلاصه که ابوالهول فقط یه اسطوره ی باستانی نیست؛ من دیدمش.


    برچسب‌ها: ابوالهول, اسطوره, انسان, تاریخ, ابوالهول زنده
    نوشته شده توسط بهاره خدادادی در سه شنبه دوازدهم فروردین 1399 |



ابوالهول زنده مطلب تازه و جدید

یکشنبه 99/2/14
10:46 عصر
ایمان
&

ابوالهول زنده


 

 

  • ابوالهول زنده

    یه روز با خوشدلی و سر پر از سودا توی شهرم قدم می زدم که یهو یه موجود عظیم افسانه ای، مثل یه پرنده ی تند و تیز، جلوی پام فرود اومد.
    من که همیشه سرم توی حساب و کتاب و معادلات بود، یه سر و گوشی آب دادم و دیدم که اون فقط  بلندی قد نداره! درازای پشتش به اندازه ی یه زمین فوتبال می رسید!
    از جلو شبیه آدم بود ولی اندام قوی مثل شیر داشت و بال های بزرگش، مثل بال عقاب، بهش قدرت پروازهای بلند می داد. ابوالهول به شهر کوچیک من اومده بود.
    اینا مشخصات کسیه که خوش دارم بهش بگم "ابوالهول زنده" !
    یه انسان، با قدرت شیر و پروازهای بلند مثل عقابش که همیشه رو به آفتاب و روشنایی می ایسته.
    همون قدری که بزرگ و عظیمه، نیمی از تنش زیر شن و خاک مدفونه. اینه که نمیشه ارتفاع دانایی اون رو فهمید. تو نگاهای اول هرکسی هرچقدر که بخواد واقعیتش رو کشف کنه، بیشتر گیج و سردرگم میشه.
     فضای کنار او، فضای بسیار سنگین و دهشتناکیه.
    ابوالهول همیشه سوالای خاص و عجیب از آدم می پرسه و آدم برای هر جواب ترس اشتباه کردن و بلعیده شدن داره. در حضورش، سرعت انتقال قلب به دهن، صدمرتبه بر ثانیه است. اینه که کمتر کسی حاضر میشه بیشتر از چندقدم بهش نزدیک بشه. اما واقعیت اینه که اون آدم رو نمی خوره! بلکه هرکسی رو با خودش درگیر می کنه که ببینه با خودش چند چنده. احساسات و افکار آدم رو شخم می زنه و زیرورو می کنه. اگه کسی از این بازی خوشش بیاد و اگه عضلاتش کمک کنن، می تونه بازم بهش نزدیک بشه. و باز اگه مثل من فرصت طلبی یا حتی جاه طلبی داشته باشه، آرزو می کنه بتونه روی شونه هاش بایسته، به سرش نزدیک بشه و از نگاه اون دنیا رو ببینه.
    خلاصه که ابوالهول فقط یه اسطوره ی باستانی نیست؛ من دیدمش.


    برچسب‌ها: ابوالهول, اسطوره, انسان, تاریخ, ابوالهول زنده
    نوشته شده توسط بهاره خدادادی در سه شنبه دوازدهم فروردین 1399 |



ابوالهول زنده مطلب تازه و جدید

یکشنبه 99/2/14
9:43 عصر
ایمان
&

ابوالهول زنده


 

 

  • ابوالهول زنده

    یه روز با خوشدلی و سر پر از سودا توی شهرم قدم می زدم که یهو یه موجود عظیم افسانه ای، مثل یه پرنده ی تند و تیز، جلوی پام فرود اومد.
    من که همیشه سرم توی حساب و کتاب و معادلات بود، یه سر و گوشی آب دادم و دیدم که اون فقط  بلندی قد نداره! درازای پشتش به اندازه ی یه زمین فوتبال می رسید!
    از جلو شبیه آدم بود ولی اندام قوی مثل شیر داشت و بال های بزرگش، مثل بال عقاب، بهش قدرت پروازهای بلند می داد. ابوالهول به شهر کوچیک من اومده بود.
    اینا مشخصات کسیه که خوش دارم بهش بگم "ابوالهول زنده" !
    یه انسان، با قدرت شیر و پروازهای بلند مثل عقابش که همیشه رو به آفتاب و روشنایی می ایسته.
    همون قدری که بزرگ و عظیمه، نیمی از تنش زیر شن و خاک مدفونه. اینه که نمیشه ارتفاع دانایی اون رو فهمید. تو نگاهای اول هرکسی هرچقدر که بخواد واقعیتش رو کشف کنه، بیشتر گیج و سردرگم میشه.
     فضای کنار او، فضای بسیار سنگین و دهشتناکیه.
    ابوالهول همیشه سوالای خاص و عجیب از آدم می پرسه و آدم برای هر جواب ترس اشتباه کردن و بلعیده شدن داره. در حضورش، سرعت انتقال قلب به دهن، صدمرتبه بر ثانیه است. اینه که کمتر کسی حاضر میشه بیشتر از چندقدم بهش نزدیک بشه. اما واقعیت اینه که اون آدم رو نمی خوره! بلکه هرکسی رو با خودش درگیر می کنه که ببینه با خودش چند چنده. احساسات و افکار آدم رو شخم می زنه و زیرورو می کنه. اگه کسی از این بازی خوشش بیاد و اگه عضلاتش کمک کنن، می تونه بازم بهش نزدیک بشه. و باز اگه مثل من فرصت طلبی یا حتی جاه طلبی داشته باشه، آرزو می کنه بتونه روی شونه هاش بایسته، به سرش نزدیک بشه و از نگاه اون دنیا رو ببینه.
    خلاصه که ابوالهول فقط یه اسطوره ی باستانی نیست؛ من دیدمش.


    برچسب‌ها: ابوالهول, اسطوره, انسان, تاریخ, ابوالهول زنده
    نوشته شده توسط بهاره خدادادی در سه شنبه دوازدهم فروردین 1399 |



تمامی حقوق این وب سایت متعلق به پیامی تازه است. || طراح قالب avazak.ir