# robots.txt generated by Checkup.tools User-agent: * Disallow: Disallow: /cgi-bin/ ابر,صورتی,-,نقد,20 - پیامی تازه

ابر صورتی - نقد 20

یکشنبه 99/2/14
8:3 عصر
ایمان
&

ابر صورتی - نقد 20


 

 

  • ابر صورتی - نقد 20

    درود به همه ی عزیزان
    "ابر صورتی"
    داستان در بعضی توصیف ها و تاریخ ها منطق نداشت ، انگار چند تا راست و چند تا دروغ کوچک را نویسنده با هم آمیخته بود و از راوی مرده ، همین انتظار میرود ! فضا سازی ،استفاده از نماد ها،کشش،نثر روان ،طنز تلخ از ویژگیهای داستان بودن. داستان برای من جذاب بود و اشک من را در  درآورد. سرنوشت آن همه بقایا ی بعد از جنگ و حال و هوای آخرین  خداحافظی پدر و مادر ها  درد تلخی در مخاطب ایجاد میکرد .نویسنده از نمادها هم غافل نبود پیاز گل لاله ،گل زرد و انگشتر زرد که نشانه مرگ  و جدایی بود ،را با دقت کنار هم چیده بود.هر چند در داستان مسائل معنوی نمایش بیرونی نداشت ، اما  تحول درونی را طی سالها در روح سرباز  با ورودش به ایران نشان میداد .نگاه راوی به جنگ بسیار بی تفاوت بود ،همین به نظرم طنز تلخی در آن ایجاد کرده بود،همان جایی که ان همه جسد  روی هم انبار میشدن ،کمر یکی روی دست یکی دیگر بود یا آنجا که فکر میکرد گل لاله را برای یک  مقام والا میکارند و ..نویسنده به نظرم بسیار زیرک بود،حتی یک حرف کوچک با مرده های دیگر  نزد و آنها را که در فاصله کمی از او بودن ، وارد قصه نکرد !   وقتی جسد سرباز در عراق روی سرباز اشوری بود، به نظرم اشاره به این داشت که در واقع عراق   جز ی از  ایران بود ،دو تکه جدا شده ای که تاریخهایشان سالها با هم آمیخته بود و حالا همین دو کشور که قبلا یکی بودن جنگی 8 ساله با هم راه انداختند . فاجعه ی سیاه   جنگ و اتفاقاتی  که سالها بعد را هم درگیر میکند . همین طور به فاجعه ی انسانی که جنگ ها باعث میشوند اشاره میکرد از سرباز اشوری گرفته تا سربازی که عاشق بود و بدون اینکه بخواهد مثل بقیه به شهادت برسد به دام مرگ گرفتار شد.
    شادی غوثی




ابر صورتی - نقد 20

یکشنبه 99/2/14
7:59 عصر
ایمان
&

ابر صورتی - نقد 20


 

 

  • ابر صورتی - نقد 20

    درود به همه ی عزیزان
    "ابر صورتی"
    داستان در بعضی توصیف ها و تاریخ ها منطق نداشت ، انگار چند تا راست و چند تا دروغ کوچک را نویسنده با هم آمیخته بود و از راوی مرده ، همین انتظار میرود ! فضا سازی ،استفاده از نماد ها،کشش،نثر روان ،طنز تلخ از ویژگیهای داستان بودن. داستان برای من جذاب بود و اشک من را در  درآورد. سرنوشت آن همه بقایا ی بعد از جنگ و حال و هوای آخرین  خداحافظی پدر و مادر ها  درد تلخی در مخاطب ایجاد میکرد .نویسنده از نمادها هم غافل نبود پیاز گل لاله ،گل زرد و انگشتر زرد که نشانه مرگ  و جدایی بود ،را با دقت کنار هم چیده بود.هر چند در داستان مسائل معنوی نمایش بیرونی نداشت ، اما  تحول درونی را طی سالها در روح سرباز  با ورودش به ایران نشان میداد .نگاه راوی به جنگ بسیار بی تفاوت بود ،همین به نظرم طنز تلخی در آن ایجاد کرده بود،همان جایی که ان همه جسد  روی هم انبار میشدن ،کمر یکی روی دست یکی دیگر بود یا آنجا که فکر میکرد گل لاله را برای یک  مقام والا میکارند و ..نویسنده به نظرم بسیار زیرک بود،حتی یک حرف کوچک با مرده های دیگر  نزد و آنها را که در فاصله کمی از او بودن ، وارد قصه نکرد !   وقتی جسد سرباز در عراق روی سرباز اشوری بود، به نظرم اشاره به این داشت که در واقع عراق   جز ی از  ایران بود ،دو تکه جدا شده ای که تاریخهایشان سالها با هم آمیخته بود و حالا همین دو کشور که قبلا یکی بودن جنگی 8 ساله با هم راه انداختند . فاجعه ی سیاه   جنگ و اتفاقاتی  که سالها بعد را هم درگیر میکند . همین طور به فاجعه ی انسانی که جنگ ها باعث میشوند اشاره میکرد از سرباز اشوری گرفته تا سربازی که عاشق بود و بدون اینکه بخواهد مثل بقیه به شهادت برسد به دام مرگ گرفتار شد.
    شادی غوثی




تمامی حقوق این وب سایت متعلق به پیامی تازه است. || طراح قالب avazak.ir