عاشقتم تا ابد شبنم جان

عاشقتم تا ابد شبنم جان
می‌توانم از نگاهت بخوانم که چقدر عاشقم هستی…
آن وقت که اشک از چشمانم جاری شد و تو از اشک چشم‌هایم فهمیدی که عاشقت هستم…
آنچه در دلم می‌گذرد را با تمام وجودت حس کن…
دلم مثل دل‌های دیگر نیست، نمی‌تواند دل کسی را بشکند!
تو که کنارم باشی، دیگر چه دلیلی دارد که به چشمان دیگران نگاه کنم؟
تو که مال من باشی چه دلیلی دارد که بخواهم از تو دل بکنم!
زمانی که عشقت و محبت‌های بی‌پایانت به من زندگی می‌‌دهد، چرا بخواهم زندگی‌ام را با کسی جز تو سهیم شوم؟ چرا بخواهم قلبم را بی دلیل از عشق‌های زیادی پر کنم؟
همین که عشق تو در قلبم هست، انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست، عشقت در قلبم جاودان است!
همین که عشق تو در قلبم هست، بی‌نیازم از همه کس، تو را می‌خواهم و فقط تو را! همین و بس!
دلم به دلت بسته است، هیچ راهی ندارد، حتی اگر مرگ بخواهد مرا از عشقت جدا کند!
دیگر تمام شد، عشقت در قلب من حک شده است ، ای عشق جاودانه من، تو همه چیز من شده‌ای!
می‌توانم از نگاهت بخوانم که مرا می‌خواهی، از آن نگاه بود که در قلب مهربانت گم شدم، تا خواستم خودم را پیدا کنم، دیدم اسیر شده‌ام ، تا قصد فرار کردم ، عاشقت شدم و تمام!
می‌توانم از نگاهت بخوانم تو همان کسی هستی که من می‌خواهم، آن‌قدر به خود گفتم می‌خواهت، که آخرش مال من شدی… شدی یار و عشق بی‌پایان من!
می‌توانم از نگاهت چند سطر از شعر زندگی را بخوانم !
تو نیز مرا نگاه کردی و آنچه مرا دیوانه کرده است را خواندی و آخرش فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است!
چه انتخاب زیبایی بود، راستش از اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود، و حالا تو را یافته‌ام، تویی که دیگر مثل و مانندی نداری و در قلبت جز برای من، جایی برای کسی نداری!
دوستتتت دارم عشق زندگی ام عشق بی پایانم شبنم جان

عاشقتم تا ابد شبنم جان

عاشقتم تا ابد شبنم جان
می‌توانم از نگاهت بخوانم که چقدر عاشقم هستی…
آن وقت که اشک از چشمانم جاری شد و تو از اشک چشم‌هایم فهمیدی که عاشقت هستم…
آنچه در دلم می‌گذرد را با تمام وجودت حس کن…
دلم مثل دل‌های دیگر نیست، نمی‌تواند دل کسی را بشکند!
تو که کنارم باشی، دیگر چه دلیلی دارد که به چشمان دیگران نگاه کنم؟
تو که مال من باشی چه دلیلی دارد که بخواهم از تو دل بکنم!
زمانی که عشقت و محبت‌های بی‌پایانت به من زندگی می‌‌دهد، چرا بخواهم زندگی‌ام را با کسی جز تو سهیم شوم؟ چرا بخواهم قلبم را بی دلیل از عشق‌های زیادی پر کنم؟
همین که عشق تو در قلبم هست، انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست، عشقت در قلبم جاودان است!
همین که عشق تو در قلبم هست، بی‌نیازم از همه کس، تو را می‌خواهم و فقط تو را! همین و بس!
دلم به دلت بسته است، هیچ راهی ندارد، حتی اگر مرگ بخواهد مرا از عشقت جدا کند!
دیگر تمام شد، عشقت در قلب من حک شده است ، ای عشق جاودانه من، تو همه چیز من شده‌ای!
می‌توانم از نگاهت بخوانم که مرا می‌خواهی، از آن نگاه بود که در قلب مهربانت گم شدم، تا خواستم خودم را پیدا کنم، دیدم اسیر شده‌ام ، تا قصد فرار کردم ، عاشقت شدم و تمام!
می‌توانم از نگاهت بخوانم تو همان کسی هستی که من می‌خواهم، آن‌قدر به خود گفتم می‌خواهت، که آخرش مال من شدی… شدی یار و عشق بی‌پایان من!
می‌توانم از نگاهت چند سطر از شعر زندگی را بخوانم !
تو نیز مرا نگاه کردی و آنچه مرا دیوانه کرده است را خواندی و آخرش فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است!
چه انتخاب زیبایی بود، راستش از اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود، و حالا تو را یافته‌ام، تویی که دیگر مثل و مانندی نداری و در قلبت جز برای من، جایی برای کسی نداری!
دوستتتت دارم عشق زندگی ام عشق بی پایانم شبنم جان

عاشقتم تا ابد شبنم جان

عاشقتم تا ابد شبنم جان
می‌توانم از نگاهت بخوانم که چقدر عاشقم هستی…
آن وقت که اشک از چشمانم جاری شد و تو از اشک چشم‌هایم فهمیدی که عاشقت هستم…
آنچه در دلم می‌گذرد را با تمام وجودت حس کن…
دلم مثل دل‌های دیگر نیست، نمی‌تواند دل کسی را بشکند!
تو که کنارم باشی، دیگر چه دلیلی دارد که به چشمان دیگران نگاه کنم؟
تو که مال من باشی چه دلیلی دارد که بخواهم از تو دل بکنم!
زمانی که عشقت و محبت‌های بی‌پایانت به من زندگی می‌‌دهد، چرا بخواهم زندگی‌ام را با کسی جز تو سهیم شوم؟ چرا بخواهم قلبم را بی دلیل از عشق‌های زیادی پر کنم؟
همین که عشق تو در قلبم هست، انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست، عشقت در قلبم جاودان است!
همین که عشق تو در قلبم هست، بی‌نیازم از همه کس، تو را می‌خواهم و فقط تو را! همین و بس!
دلم به دلت بسته است، هیچ راهی ندارد، حتی اگر مرگ بخواهد مرا از عشقت جدا کند!
دیگر تمام شد، عشقت در قلب من حک شده است ، ای عشق جاودانه من، تو همه چیز من شده‌ای!
می‌توانم از نگاهت بخوانم که مرا می‌خواهی، از آن نگاه بود که در قلب مهربانت گم شدم، تا خواستم خودم را پیدا کنم، دیدم اسیر شده‌ام ، تا قصد فرار کردم ، عاشقت شدم و تمام!
می‌توانم از نگاهت بخوانم تو همان کسی هستی که من می‌خواهم، آن‌قدر به خود گفتم می‌خواهت، که آخرش مال من شدی… شدی یار و عشق بی‌پایان من!
می‌توانم از نگاهت چند سطر از شعر زندگی را بخوانم !
تو نیز مرا نگاه کردی و آنچه مرا دیوانه کرده است را خواندی و آخرش فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است!
چه انتخاب زیبایی بود، راستش از اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود، و حالا تو را یافته‌ام، تویی که دیگر مثل و مانندی نداری و در قلبت جز برای من، جایی برای کسی نداری!
دوستتتت دارم عشق زندگی ام عشق بی پایانم شبنم جان