غم
یکشنبه 99/2/14
7:54 عصر
نظر
&
شعر و متن ادبی | غم
- شعر و متن ادبی | غم
به آفتاب بلندی که آسمان غمت..
پناه میبرم از غم به سایبان غمت!نپرس از دل زارم که رفته ای و هنوز
نشسته ام به تماشای بیکران غمت..شبیه میوه ی کالی که از درخت انار
شبیه قطره ی اشکی که با اذان غمت-میان بستر خاکی که زیر پای تو ام...
به خانه آمده تیری که از کمان غمتنگاه کردی و غم در دلم زبانه کشید
فدای شعله ی سردی که با زبان غمت...|صادق اصغری
برچسبها: صادق اصغری, فاضل نظری, شهریار, مولانا, تهران